امین شاهرخی

وبلاگ شخصی امین شاهرخی

امین شاهرخی

وبلاگ شخصی امین شاهرخی

ته می کشم و باز تو لبخند می زنی

ته می کشم و باز تو لبخند می زنی

در استکان زهر، چرا قند می زنی؟


هی می روم رها شوم از من به دست تیغ

هی پای انتحار مرا بند می زنی


کش می دهی توالی اندوه کهنه را

دامن به آنچه بیخ مرا کند می زنی


در امتحان و حکمتش اغراق می کنی

بهتان به فضل محض خداوند می زنی


من مخلص اسارت سی باره می شوم

اما تو باز حرف چه و چند می زنی


می گویم آشتی نکنم با خودم ولی

می دانم آخرش به دلم گند می زنی


در منتها الیه زمستان خود گمم

با سبز خود چه طعنه به اسفند می زنی؟


حتی از آرزوی خودم گول خورده ام

آخر نگاه کن به که ترفند می زنی!


امین شاهرخی

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.